.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
به ياد بم افتادم
لرزه اي دوباره و مرگي دوباره. مصيبت كشور ما را آرام نميگذارد .روزي بم مي لرزد وتا به خود مي آييم و مي خواهيم از بار غم اين مصيبت خلاصي پيدا كنيم زرند به لرزه مي آيد .اگر هم طبيعت ئل ما را نشكند اين بي تدبيري است كه دوباره غم را ميهمان ما ميكند.هواپيمايي سقوط مي كند وچندين خبرنگار .....

لرزه اي دوباره ومرگي دوباره.مصيبت كشور ما را آرام نمي گذارد .روزي بم مي لرزد وتا به خود مي آييم و مي خواهيم از بار غم اين مصيبت خلاصي پيدا كنيم زرند به لرزه مي آيد .دوباره عزا وبوي مرگ.مرگ ومصيبت از دست رفتن عزيزان.تا  مي خواهيم از زرند فارغ شويم جايي ديگر .اگر هم طبيعت ئل ما را نشكند اين بي تدبيري است كه دوباره غم را ميهمان ما ميكند.هواپيمايي سقوط مي كند وچندين خبرنگار كه از بهترين هاي دوران ما بودند را از ما مي گيرد.هنوز رخت سياه شهادت دوستان را به تن داريم كه خبر مي رسد كه اينبار اروميه ميزبان پرنده اي بود كه كه هيچ گاه مسافرانش را به سلامت به خانه نبرد.

گويا اين كشور نبايد روي خوشي را ببيند .امروز هم لرستان ومردمي كه در خاك وخون غلطتيدند.نمي دانم الان لرستان چه خبر است اما ديدگان خود را مي بندم .ساعت 28/6 صبح روز جمعه پنجم ديماه 1382 .زمين مي لرزد.اندكي در التهاب به آسمان خيره مي شوم.دلم فرو مي ريزد .تلفن ها اغاز مي شود.ازدوستانم مي پرسم مركز زلزله كجا بود كه پس از مدتي خبر مي دهند زلزله به سراغ بم رفته.شهر نخل وخون .آري شايد بهترين اسمي را كه بتوان براي بم انتخاب كرد شهر نخل وخون باشد.

به سوي بم حركت مي كنيم با اين خيال خام كه تعداد كشته ها اندك است .به جاده كه ميرسيم موج اتومبيلهايي را مي بينيم كه به سوي بم روانه اند.هنوز هم باورمان نمي شود كه دربم يك فاجعه روي داده است.خلاصه بعد ازمدتي كه به دليل ترافيك در جاده منتظر مانديم به بم رسيديم .مات ومبهوت .مبهوت از اين همه كشته ...

واي خداي من !!اينجا چه خبر است؟؟گوشه هاي خيابان پر بود از مردمي كه رفته بودند.نگاهمان عميق تر مي شود.دلمان مي شكند بغض گلويمان را ميگيرد اما هرگز نمي توانيم گريه كنيم چه اينكه ياد گرفته ايم احساسات را وارد فعاليت هاي حرفه اي خود نكنيم.

اما مگر ما انسان نبوديم.مگر ما احساس نداشتيم.لحظه هاي سختي بود نه مي توانستيم گريه كنيم ونه قدرت تهيه گزارش را داشتيم.در آستانه شب بوديم.تاريكي بود كه از راه مي رسيد .مردماني را مي ديديم كه در گوشه خيابان خيره به اجساد خويش با خداي خود راز ونياز مي كنند.مي پنداشتي كه قيامت در بم برپا شده است.به سمت فرودگاه كه ميرويم اوج مهرباني وانسانيت مردماني را مي بيني كه به كمك مردم بم امده بودند.آنها مجمسه هاي غيرت بودند وآمده بودند تا ما دركنار مردم استانمان تنها نباشيم.

فرودگاه مملو از مجروح بود خطوط هوايي ماهان به سراسر كشور پل زده بودند ومجروحان را منتقل مي كردند.

به گوشه وكنار شهر سر ميزديم گويي نغمه مرگ در شهر سر داده اند هيچ صدايي جز ناله شيون به گوش نميرسيد.....

بگذريم نميخواهم خاطرات بم زنده شود...شايد اگر موبه مو بخواهم همه آنها را شرح دهم به فرصت زيادي نياز داشته باشم....

رضا نژادحيدري


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.065 seconds.